کد مطلب:222977 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:487

بخش دوم
این بخش شامل حدود 18 ماه می شود: از آغاز پیشنهاد سفر به خراسان به امام، در
مدینه، كه به وسیله رجاء بن ابی ضحاك، به امر مأمون انجام یافت و امام به
اجبار، روانه سفر گشت و به روز 10 شواال سال 201 د ر مرو بود، تا شهادت امام،
یعنی آخر ماه صفر سال 203.

این مدت با كوتاهی آن شامل حادثه ای بود كه موضع امامت را در برابر خلافت در
سطحی دیگر قرار دارد. چون فهم و هضم دوره هشتم كه دوره نهایی و مهم است به
فهم این 18 ماه مربوط می شود، باید در تحلیل حوادث آن اندیشه و دقت بسیار شود
و با دید منطقی ارزیابی گردد.

مأمونـاز سر اكراه و اجبار و به دلیل اهمیت موقعیت و شخصیت امام رضاـپس از
مشورت با وزیر خود فضل بن سهل ذوالریاستینـامام را از مدینه به مرو آورد. در
ضمن برای شكستن شخصیت امامـاز راه تشكیل مجالس مناظره و مباحثه با علمای
ادیان و سخنگویان مذاهبـهمه گونه كوشید، لكن توفیق نیافت، سرانجام امام را
واداشت تا ولایتعهدی جهان اسلام، یعنی مقام دوم را در دنیای آن روز اسلام
بپذیرد، آن گاه با نام امام سكه زدند و در شهرها از جمله مدینه به نام امام
خطبه خواندند. واقعه ولایتعهدی امام را از دو نظر باید سنجید، یكی از نظر
سیاست آن روز دستگاه خلافت، و این همان است كه ذكر شد. دیگر از نظر شیعه و

سیاست شیعه در آن روز.

شیعه و رده بر حق خلافت اسلامی تا آن روزـبه استثنای 4 سال و 9 ماه خلافت
حضرت علی ـهیچ گاه موقعیتی رسمی به دست نیاورده بود. فشار تا راندن علی (ع)
از صحنه سیاست و خلافت، كه حتی پس از خلیفه دوم نیز حق او را ندادند و شوری
چنان پیش بینی شد تا عثمان از آن سر بر آورد، و سپس رفتار مكارانه معاویه با
امام حسن و فاجعه عاشورا و دیگر شهادتها و... تا گرفتاری چندین ساله امام
هفتم، اینها ضربه های پیوسته ای بود كه بر پیكر حق وارد می آمد. اكنون دستگاه
خلافت بصراحت اقرار می كند كه می خواهد حقی را كه از آل محمد(ص) غصب شده است
به رسمیت بشناسد و بازپس دهد. این موفقیت كه به قیمت مجاهدات پیگیر و خونهای
پاگ پیشینیان به دست آمده است و امروز در شخصیت والای امام ابوالحسن علی بن
موسی الرضا تبلور یافته است، نباید ساده گرفته شود و از آن استفاده ای به عمل
نیاید، بنابراینـپس از اصرار مأمونـامام ولیعهد و نایب مناب مقام خلافت می
شود، تا بدین گونه موضعِ شیعی از درون زندانها و شهادتگاهها تا كنار گوش
خلافت برآید و راه طی كند.

من نمی خواهم در اینجا، درباره بحث اجتماعی و سیاسی ِ دینی ، به گونه ای مفصل
سخن گویم. لیكن برای روشن كردن هسته اصلی گفتار خویش، به اجمال در این مسئله
وارد می شوم.

پذیرفتن این امر را از چند جهت می توان مورد اندیشه و تأمل قرار داد:



1 ـ از نظر نفس زاهد امام و بی اعتنا بودن وی به دنیا و شئون آن. از این نظر،
همان بود كه امام از قبول آن استنكاف داشت، و حتی در سفر به خراسان و نشست و
برخاست با مأمون نیز ناخشنود بود، به طوری كه مأموران دستگاه مأمون او را به
اصرار و اجبار وادار به پذیرفتن اصل این سفر كردند، و امام این سفر را به
گونه ای طی كرد كه معلوم شود سفری اجباری است.



2 ـ از نظر زمینه های حیله گرانه سیاست و این كه مأمون از این پیشنهاد غرض
پاك و سالمی نداشت و به طور كلی ، در راه عملی شدن این امر تا برسد به "
خلیفةالمسلمین" شدنِ امام موانع بسیاری بود و به اصطلاح، عملی نمی گشت. از
این نظر نیز دیدیم كه امام، آشكارا به این امر اشاره كرد، هم به استناد به
علم امامت و هم از نظر درك و اشراف بر جریانهای سیاسی مملكت اسلامی و مسائل
خلافت و فهم عناصر زمان، در جهت جناح غالب، و شناخت شخصیت سیاسی مأمون.



3 ـ از نظر موضع اجتماعی شیعه و سادات آن در روز. از این نظر بود كه پذیرفتن
این امر، با شروطی كه امام كرد، مصلحت سیاسی و اجتماعی آن روز شیعه را تأمین
می كرد. و از این نظر بود كه امام پذیرفت، و گرنه، اگر هیچ مصلحتی در این
پذیرفتن نبود، امام نمی پذیرفت، اگر چه خونش ریخته شود. این است كه بزرگان
شیعهـاز قبیل سید مرتضی و شیخ طوسی ـاین نزدیك شدن و قبول را همانند دانسته
اند با ورود امام علی بن ابی طالب در شورای پس از خلیفه دومـیعنی به منظور
احقاق حق تا آنجا كه بشودـو گفته اند:

ـ صاحب حق را می رسد كه از هر راه و سببی (مشروع و غیرقبیح)(4)، حق خویش را
بطلبد و به دست آورد، بویژه اگر این حق (و طلب و اقامه آن)، تكلیف شرعی او
باشد، زیرا در این صورت، طلب حق و تحمل مشكلات در راه آن واجب می شود، مانند
حق امامت و رهبری . امام رضا، از طریق تعیین صریح امامان پیش از خود، امام
شده بود (و شرعاً ادای این تكلیف و قیام به وظایف امامت بر او واجب بود).
نهایت، این حق را از او گرفته بودند، و اكنون راه دیگری پیش آمده بود تا آن
را به دست آورد، پس بر او واجب بود كه به گرفتن حق بپردازد و این ندا را پاسخ
دهد.(5)

بدین گونه، امام جان خویش را در این راه از دست می دهد، اما موضع سیاسی و
اجتماعی جناح حق را تا نیابت خلافت اسلامی ـدر سطح آنچه در تاریخ پیش آمده
بودـپیش می برد.

از جمله شباهتهای این دوره، در تجربه های سیاسی اسلامی ، با دوره چهارم كه
بدان اشارتی گذشت، یكی هم این است كه همان گونه كه یزید بن معاویه، امام
چهارم را از ادامه سخنرانی در مسجد شام، در روز جمعه، باز داشت، مأمون نیز
امام هشتم را از میانه راهِ رفتن به نماز عید فطر باز گرداند و از ادامه این
عمل باز داشت. این امر جای دقت و تحلیل بسیار دارد.

در اینجا، یاد می كنم كه در این دوره ها، به مسئله تبلیغ مرامی نیز توجه
بسیار می شده است، و بویژه به شعر متعهد اهمیت بسیار می آاده اند، مانند صدر
اسلام و رفتار خود پیامبر اكرم. از شاعران معروف شیعی متعهد این دوره ها باید
از اینان نام برد:

كمیت بن زید اسدی – شهید به سال 126

سید بن محمد حِمیَری – درگذشته به سال 173

دعبل بن علی خزاعی – شهید به سال 246

كه این شاعران و همانند آنان به علت شعر متعهد و موضعگرایانه خود، پیوسته
مورد گرامی داشت فراوان امامان و جامعه تشیع بوده اند.



برگرفته از كتاب امام در عینیت جامعه

4- در تلخيص الشافي (ج2/154)، در اين باره اين گونه آمده است:

انسان را ميرسد كه براي احقاق حق خويش و رسيدن به آن، از هر راه و

وسيله اي كه قبيح نباشد استفاده كند. در عبارتي كه در متن نقل شد، اين

قيد نيامده است، ليكن به قرينه معلوم است. پس آنچه تجويز شده است رسيدن

به حق است با وسائل غيرقبيح، نه اين كه بگوييم، هدف (هر چه باشد)،

وسيله را (هرگونه باشد) مجاز ميسازد، نه..

5- تلخيص الشافي ج2/206